اصلهای کلیدی مغز
در مقاله اصلهای کلیدی مغز تعدادی از اصولی را ارزیابی میکنیم که زیربنای سیستم عامل مغزتان را تشکیل میدهد و در نتیجه بیشتر با مغزتان آشنا میشوید.
۱- مغز عاشق جستجو کردن و معنا بخشیدن به دنیاست
مغز انسان بینهایت بدنبال آن است تا معنای آن چیزی را که تجربه میکند، کشف کند. همیشه بدنبال اطلاعات و تجربههای جدید است.
نتیجه مهم اینکه، برای اطمینان از تقویت مغزتان لازم است تا جایی که امکان دارد اطلاعات جدید و فرصت کافی در اختیارش قرار بدهید تا آنها را بررسی کند.
نتیجه عملی دیگری که میتوانیم بگیریم این است که، مانند هر جستجوگری مغز، شما نیز اگر نقشه راه داشته باشید یا دست کم بدانید کجا قرار است بروید، تمایل به نشان دادن عملکرد بهتر دارد!
۲-مغز دوست دارد ارتباط برقرار کند
مغز شما در ساختن ارتباطها بسیار خبره است و بیشتز سعی میکند فاصلهها را پر کند، حتی هنگامی که اطلاعات را از دست میدهد.
برای مثال، شما گربهای را میبینید که پشت حفاظی حرکت میکند.
اگرچه بخشی از بدن گربه به سبب میلههای حفاظ دیده نمیشود، اما مغز شما بقیه بدن گربه را پر میکند و شما فکر میکنید گربهای کامل دیدهاید.
یا وقتی کسی به ما نیمی از یک ماجرایی یا فقط بخشی از اطلاعات مورد نیازمان را میگوید، مغز فورا شروع میکند به ساختن تکههای گم شده.
اگر سعی کنید مسئلهای را حل کنید، این نوع تمایل مغز مثبت و خوب است.
اما اگر سعی کنید با همکار یا خانواده خود ارتباط برقرار کنید و فقط بخشی از موضوعی را به آنها بگویید، همانطور که مغزشان در تلاش است تا فواصل را پُر کند منجر به شک و ناراحتی آنها و نیز شایعه میشود.
۳- مغز با الگوها شکوفا میشود
ساختن الگو که در مغز شما وجود دارد، توانایی معنا بخشیدن به چیزهایی را دارد که یاد گرفتهاید.
اگر شما هرگز شیر ندیده باشید، اولین باری که شیری به شما حمله میکند ممکن است فکر کنید با نوعی اسب مواجه شدهاید.
با فرض اینکه از این حمله سنگین و سخت نجات پیدا کردید، دفعه بعد که دوباره شیر به شما حمله کند، فرار خواهید کرد.
در واقع مغز شما متوجه میشود که مخلوقی با یال زرد و رنگی متمایل به قهوهای و نعرهای دلهرهآور، موجودی دوستانه نیست و الگویی از آن در مغزتان ساخته میشود.
در آینده تمام شیرها در بخشی از مغز شما با نام “حیوانات خطرناک” ذخیره میشود.
توانایی ما در ساختن الگوها در مرکز تمدنمان قرار دارد. ما اجتماع خودمان را در خانهها و خیابانها و شهر هایمان ساماندهی میکنیم.
شبکه جادهها را میسازیم. زبانها و نظام اعداد را بهوجود میآوریم.
بهطور شگفت آوری وقتی الگویی خاص تثبیت میشود، این نگرش بسیار مثبت میتواند استعداد نهفته ما را محدود کند و در نتیجه در برابر تغییر آن پافشاری نشان میدهیم.
۴- مغز عاشق تقلید کردن است

توانایی مغز برای تقلید کردن همخانواده با الگوسازی است.
بهجز آنچه با آن متولد شدهایم، “دانشی” وجود ندارد، تا زمانی که تجربه میکنیم و دانش در مغز ما ساخنته میشود.
موثرترین راه برای برقراری ارتباط مشاهده دیگران و تقلید از آنهاست.
بنابراین، وقتی کودک هستیم با مشاهده و گوش دادن به دیگران یاد میگیریم صحبت کنیم.
ما بسیار از عادتها و رسوم اجتماعی را با مشاهده یاد میگیریم.
توانایی مغز برای تقلید از دیگران مهم است. اصطلاح “از خواهر یا برادرت یاد بگیر”، همانطور که از معنیش مشخص است، روشی عالی برای یادگیری است.
به کارگیری نمونه سازی رفتارهای خاص در خانه و محل کار روشهای قدرتمندی در انتقال یادگیری هستند.
در بیشتر خانوادهها یادگیریها بیشتر بهصورت تقلید ازاعضای دیگر خانواده است.
۵- مغز تحت استرس شدید خوب عمل نمیکند
اگر مغز شما تهدیدی بزرگ در ارتباط با بقا و حیات شما دریافت کند، باید سریع اقدام کند. این اقدام عملا باعث آزادسازی مواد شیمیایی مثل آدرنالین و نور آدرنالین میشوند که بدنتان در وضعیت برانگیختگی شدید یا بیداری کامل قرار میدهد.
دستهایتان شروع به جنگیدن با مهاجم میکند، یا پاهایتان شروع به دویدن سریع میکند تا بتوانید از صحنه فرار کنید.
هنگامی که مغزتان تحت استرس شدید هست، فقط میتواند به بقا فکر کند.
خون و انرژی که میتواند به گونهای دیگر برای تفکر منظمتر در مغز یادگیرنده شما در دسترس باشد، خیلی ساده از مسیر عادی خود خارج میشود تا زنده بمانید و روزی دیگر بجنگید.
این وضعیت برابر با این گفته نیست که میگوید تمام فشارهای روانی برای شما بد هستند.
برعکس، بدون داشتن رقیبی که در اثر داشتن آن مغزتان نیز رشد میکند،پرورش و تکامل پیدا نخواهید کرد.
با این وجود، تعداد کمی از افراد هنگام رویارویی با فاجعه، تفکر درباره مسائل رت آسان میبینند.
برای رخ دادن یادگیری موثر باید تعادلی بین مبارزهطلبی بیشتر و تهدید کمتر وجود داشته باشد.
به ۲۴ ساعت قبل خود فکر کنید.
- آگاهانه چه چیزهایی را کشف کردهاید؟
- چه ارتباطها و نتایج جدیدی ساختهاید؟
- چگونه اتفاقهایی را که تازگی برایتان رخ داده، طبقهبندی کردهاید؟
- چه عملی را تحسین کردهاید و چه کسی آن را انجام داده است؟
- آیا امکان دارد از آنها تقلید کرده باشید؟
- آیا به تازگی تحت استرس بیش از حد بودهاید؟ یا توازن بین مبارزهطلبی و تهدید به اندازهای بوده که شما از تجربه آن لذت برده باشید؟
فکر کنید!!!
درباره تمام راههایی که با آنها برای دنیای اطرافتان معنایی ساختید
ارتباطهایی که در زندگی روزمره خود ایجاد کردهاید
روشی که تجربههایتان را پردازش و ذخیره کردهاید
و نیز توانایی که برای یادگیری از راه تقلید از دیگران داشتهاید، فکر کنبد